هدایت در تله‌ی بازرگانان؛ آغاز سقوط یک آرمان‌گرا

هدایت در تله‌ی بازرگانان؛ آغاز سقوط یک آرمان‌گرا

هدایت هادی‌پور، شخصیت اصلی رمان «هدایت»، مردی‌ست آرمان‌گرا و متعهد به پیشرفت کشور. او در یک نهاد بازرگانی فعالیت می‌کند، امّا خیلی زود درگیر ساختارهای فاسد و ناعادلانه‌ای می‌شود که هدفشان ضربه زدن به اوست. ریاست این نهاد با دکتر میرمحمدی است، (گروهی در این  NGO  مسبب ورشکستگی هدایت شده )  هدایت پس از ورشکستگی، محکوم به پرداخت جرایم سنگین می‌شود.

  میرزا کریم والانشین، عموی همسر هدایت، در منزل هدایت هادی پور از او دفاع می‌کند و می‌گوید: «این مرد برای کشورش از میلیون‌ها تومان گذشته». اما نرگس، همسر هدایت، و ملوک، مادرش، با نگاه اقتصادی و انتقادی به هدایت می‌نگرند؛ ملوک، مادر نرگس با تعجب و ناراحتی : « چی گفتی آمیرزا ؟! داماد من، از چند صدمیلیون تومان پول گذشت! ولی فقط با دویست میلیون تومان میشه ویلای ۷۰۰۰ متری عمه نبات خانم را خریداری کرد» ( داستان مال چندین سال پیش است) این تضاد، فضای خانه را به میدان نبردی میان ارزش‌ها و منافع تبدیل می‌کند.

در میان گفت‌وگوها، نام سید مصطفی حقیقت نیز مطرح می‌شود؛ مردی که روزگاری سر دسته هیأت محله و معتمد مردم بوده، اما اکنون مورد نفرت ملوک و والانشین است. هدایت از او دفاع می‌کند و میرزا کریم نیز تأکید می‌کند: «ساواک این بلا رو سر سید آورد؛ زن و بچه‌اش شهید شدند، خودش شکنجه شد... کمی عصبی‌ست، اما باید او را خوب بپنداریم.»

در پایان هر بخش این رمان، افرادی مرموز با اشاراتی مبهم، با حرکاتی چون تکان دست یا سر، با فردی ناشناس و مرموزتر از آن افراد،که چهره اش نامشخص است؛ ارتباط برقرار می‌کند. این فرد اخیر که یک عنصر روایی است؛ فضایی رازآلود و تعلیق‌آمیز ایجاد می‌کند که مخاطب را به جست‌وجوی حقیقت پشت پرده وامی‌دارد.

---

نتیجه‌گیری
آغاز فصل اول رمان «هدایت»، نه‌تنها معرفی شخصیت‌ها و تنش‌های اولیه است، بلکه بستری‌ست برای شکل‌گیری درامی چندلایه که در آن آرمان‌گرایی، خیانت، خاطرات، و توطئه‌های پنهان درهم تنیده‌اند. هدایت، در تله‌ای گرفتار شده که نه‌تنها اقتصادی‌ست، بلکه اخلاقی، خانوادگی، و سیاسی نیز هست.

نظرات کاربران پیرامون این مطلب

انصراف از پاسخ به کاربر